2- هر چهار امام، نمونههای ارزشمندی در تفکر، اندیشه، صلاحیت، ابتکار، دقت نظر، بینش، اعتماد به نفس، پاکدامنی، ایمان و اعتقاد بودند و هرگز حقایق را به زرق و برق دنیا نفروختند و دل را از حضرت حق نبریدند! امام ابوحنیفه بر ضد دستگاه خلافت بنیامیه و بنیعباس به مبارزه برخاست و در این راه، زندان و تازیانه و بیحرمتی هیأت حاکمه را به جان خرید و هرگز در برابر تهدیدها و فشارهای پی در پی آنان، سکوت نکرد و از انجام وظیفة رهبری معنوی سرباز نزد. بدسگالان هوسباز و داعیان خلافت، امام مالک را تازیانه زدند و کتف و شانه او را شکستند و مالک از گفتن حقایق و فتواهای خویش، لب فرونبست و دست برنداشت. امام شافعی را به اتهام دفاع از علویان به غل و زنجیر به بارگاه خلیفة بغداد آوردند و امام احمد حنبل را هفتاد تازیانه زدند که از شدت درد بیهوش شد و جراحت پیدا کرد و گویند با همان جراحت و زخم به سرای جاودان شتافت.
آنان آزادگانی وارسته بودند که به قرآن و سنت عشق میورزیدند و از سنگر علم و تقوا و ایمانشان پاسداری میکردند. هوش سرشار و نبوغ ذاتی و استعداد فراوانشان، از آغاز نوجوانی زبانزد خاص و عام بوده است.
امام شافعی در سن سیزده سالگی در حرم کعبه میگفت: «سلونی ماشئتم» و در پانزده سالگی فتوا میداد. شهامت ابوحنیفه در حدی بود که در جواب استفتاء منصور عباسی نوشت «کسی که به امام و خلیفه توهین یا تهدید به قتل کند، زندانی کردن او جایز نیست». دایرة تدبر و میدان تفکر آنان چنان وسیع بود که قید و بندها را میگسلاندند و در زمینههای اخلاقی، اجتماعی، دینی، سیاسی و فرهنگی عالیترین سخن را به زبان میآوردند؛ امام احمد میگفت: «اظهار فضل، ریاست است ـ اگر کسی را دیدید که سخن گفتن را دوست دارد، از وی بپرهیزید».
شافعی با وجود احترام بیش از حد و زایدالوصفی که برای استادش امام مالک قایل بود، در نقد آراء و عقاید او، کتابی نوشت و آراء و عقاید ابوحنیفه و شاگرد توانایش ابویوسف را به نقد کشید و در مقایسة آراء و عقاید اهل رأی (ابوحنیفه و کوفیان) و اهل حدیث (امام مالک و اهل مدینه) شیوة بینابین و جدیدی ارائه داد.
دربارة آزاداندیشی مجتهدان و گریز از تعصبات کورکورانه همین بس که مکتب قیاس و رأی در کوفه و مکتب حدیث مدینه در برابر هم موضعگیری کردند و ارزش و اعتبار ویژهای به رأی و حدیث بخشیدند و در تاریخ اسلام هیچگاه این چندگانگی روش، محکوم نشده است.
آزادگی در سیستم باز اندیشة امامان چهارگانه چنان جلوهگر است که شافعی میگوید: «کسی که شهوت دنیا بر وی غالب میشود بردة دنیاداران خواهد بود». و «کسب علم برتر از نماز نافله است».
همچنین ابوحنیفه در وصیت به ابویوسف میفرماید:
«در جوار خانة سلطان سکونت منما» «در محاکمة سلاطین حضور بهم نرسان مگر اینکه چنانکه سخن گفتنی در مقابل حق تسلیم شوند».
از امام احمد حنبل پرسیدند: «اگر کسی در مسجدی باشد که بخور سلطان را میسوزانند تکلیفش چیست؟ گفت: باید بیرون بیاید تا بو را استشمام نکند».
امام مالک بر شخصی که حاکم را ثنا میگفت و ستایش میکرد، خشم گرفت و او را از این کار منع کرد. هنگامی که به علت نپذیرفتن اوامر دستگاه خلافت او را تازیانه زدند، اهل مدینه در اعتراض به این واقعه شورش کردند.
امام شافعی در اعتراض به شهادت امام موسی کاظم به مصر سفر کرد و از مرکز خلافت دور شد.
3- اجتهاد یعنی کوشش در حل معضلات و مشکلات جامعة مسلمانان و استفاده کردن از قوة استنباط و نیروی حافظه و فهم آیات موضوعی قرآن و طبقه بندی آنها، بنابراین اجتهاد تضمینی است برای رشد تفکر و تشخیص و انتخاب جهت درست به گونهای که دایرة تنگ و محدود حکم را که نصّی در ردّ یا قبول آن نیست، وسعت میبخشد و افق رأی و اندیشه را باز و روشن مینماید. زیرا مسایل تازه و پدیدههای نوظهور، به توسعة فکر و سیستم باز ارزیابی نیازمند است، چنانکه به نام «سدّ ذرایع» دست سربازی را که در میدان جنگ دزدی کرده نمیبرند تا وارد سپاه دشمن نشود. و در دفاع از کیان اسلام و حقوق امت اسلامی، اصل مصالح مرسله را پیش میکشند. مجتهد، در شناخت وجود به هر دو عنصر فکر و عمل میاندیشد و هر قدر، میان این دو عنصر فاصله کمتر باشد، هویت حقیقی آدمی بیشتر متجلی میگردد. بازشناسی هستی انسان، به گریز از تخیلهای بندآفرین و گسستن زنجیرهای اسارت اندیشه و شجاعت در بیان حق و حقیقت نیاز دارد؛ نیازی بالاتر از برآوردن احتیاجات عاطفی، اخلاقی و روانی و ... .
اجتهاد یعنی توانایی در ابداع سیستم باز و پویا، و رهایی از قید و بند سیستم بسته و ناپویا، و باز شدن فکر نباید به تلاش علیه نصّ و سنت بینجامد بلکه فکر با تضمین قیاس و اجماع در خطّ السیر اتصالی حیات خدامداری قرار میگیرد و تداوم اندیشه در ارائه نظر، پویایی حرکت منظم عقلی را اثبات میکند.
به عبارتی دیگر اجتهاد، به معنی علتیابی احکام «بایدها و نبایدها» و «بکنها و مکنها» است که حوزههای عبادات، معاملات، مناکحات و سیاسات را فرامیگیرد و در قیاس با نصّ و سنت فتوا میدهد و حکم صادر میکند.
در اجتهاد کوشش مجتهد بر ظن غالب است، و ظن غالب پلة نردبان رسیدن به اجتهاد میباشد.
ظن مجتهد، به علت غاب بودن به یقین نزدیک است، زیرا محور اصلی حکم و نظر، سنجشها، مقایسهها، بررسیها، تشخیص ناسخها و منسوخها و عامها و خاصها است و برای خود مجتهد، علم به علت حکم و افتاء اجتهاد، یقینی است گو اینکه در تعبیر و تفسیر محققان به ظن غالب تعبیر شود.
4- مطالب، نوشتهها و مندرجات کتاب چهار امام، چکیده و خلاصهای است از آثار منظوم و منثور گروهی از نویسندگان معاصر اهل سنت و ادیبان، شاعران، مورخان، فقیهان و عارفان و صوفیان از قرن سوم هجری تا قرن دهم به گونهای که نویسنده در نهایت امانتداری، مطالب و اشعار را عیناً نقل کرده است و در بعضی موارد، در پاورقی، دربارة لغات مشکل و نامأنوس و اصطلاحات نامفهوم توضیح کافی داده شده و از تحقیقات و تتبعات دانشمندانی مانند دکتر قاسم غنی و دکتر ذبیحالله صفا نیز استفاده گردیده است.
5- در نقل بعضی از نوشتهها، به علت نارسایی سخن و رعایت نکردن اصول ترجمه به زبان فارسی، برای خوانندة مبتدی اشکالاتی در تفهم و ادراک مطالب، ایجاد میشود که در پاورقی دربارة آنها توضیح کافی داده شده است.
6- به منظور آشنا کردن خوانندگان به ویژه جوانان به سبک نگارش متون گذشتة ادب فارسی، جملات و عبارات عیناً نقل گردیده و در آنها تغییراتی داده نشده و در بسیاری از موارد، یک واقعه یا شرح حال از چند مأخذ، چند بار تکرار شده است که نویسنده صلاح دید که آنها را حذف ننماید و به یک مطلب در یکجا اکتفا نکند بنابراین اگر در شرح احوال و واقعهها، تکرارهایی مشاهده میشود پوزش میطلبم.
7- در نقل اشعار و مطالب نویسندگان به ویژه در ترجمهها، از نظر دستور زبان فارسی، ایرادهایی وجود دارد برای مثال:
حرف یا حروفی باید نوشته یا حذف شود که در بین پرانتز مشخص گردیده است مانند «قرار گرفته (و) به خشم آمد» که (و) اضافی است و باید حذف گردد. یا «دستدرازی (به) همچون شخص متنفذی ...» که (به) باید اضافه گردد.
در پارهای مواضع هم، جملات بر خلاف روش و دستور زبان فارسی ترجمه گردیده که در این باره هم توضیح کافی داده شده است.
8- در بعضی موارد، القاب و عناوینی به بعضی از شخصیتهای بزرگ، داده شده که مربوط به متون کتابهای مأخذ است و نویسنده عیناً آنها را نقل کرده و تغییری در آنها نداده است.
9- تمام همّ و غم و تلاش نویسنده بر این بوده که در نوشتن مطالب و آثار منظوم و منثور بزرگان فرهنگ و ادب فارسی، رسالت نویسندگی و حرمت اهل قلم و تحقیق را نگه دارد و از تنگنظری و یک سویی دوری نماید و اگر نوعی کوتاهی در این زمینه اتفاق افتاده باشد، با کمال شرمندگی از آن عذرخواهی مینماید.
10- از نویسندگان توانای اهل تسنن که در نهایت شهامت و ایمان و اخلاص به تحقیق و تتبع پرداختهاند سپاسگزاری میکنم و خوشحالم که با امانتداری و رعایت موازین اخلاقی و فرهنگی از بعضی از آثار گرانبهایشان بهرهمند شدهام و نقل نوشتهها و تحقیقاتشان مرا از منابع و مأخذ دیگر بینیاز کرده است.
از اینکه به بعضی از کتابهای ارزشمند عزیزان دیگر دسترسی نداشته یا از آنها بیخبر بودهام تأسف میخورم و عذرخواهی مینمایم.
در خاتمه از همسر باوفا و تلاشگر و گرامیم خانم بهیّه درزیور که در نهایت خلوص و صبر و حوصله مرا در نوشتن کتابهایم یاری و تشویق کرده است سپاسگزاری میکنم.
و آخردعوانا ان الحمدالله ربّ العالمین فریدون سپری
24/6/1379
سیرة خلفای راشدین
پیغمبر گرامیص احکام فقهی را از قرآن میگرفت و مردم نیز دستورات و اوامر خداوند را به گوش جان میشنیدند و در حد امکان به آنها عمل میکردند. زمانی که قرآن در زمینهای ساکت و صامت بود، پیامبرص به «شوری» مراجعه میکرد، و پس از شنیدن تصمیمات و نظرات، دربارة چگونگی اجرا یا ردّ آنها تصمیم میگرفت و در بیشتر موارد، به نظرها و پیشنهادهای «شوری» عمل مینمود.
پس از رحلت پیامبرص ابوبکر صدیق به قرآن و سنت نبوی تمسک مینمود و اگر موضوع را از قرآن و سنت نمییافت از صحابه میپرسید که آنچه را در این باره از رسول اکرمص شنیده یا دیدهاند برایش بازگو کنند و عمر و عثمان و علی ـ رضی الله الله عنهم اجمعین ـ نیز اینگونه عمل میکردند.
امور مسلمانان در صدر اسلام با شوری حل و فصل میشد و زمانی که شوری تعطیل گردید زمینة ابراز برداشتها و نظرات شخصی و استنباطات پیش آمد و در پایان به ایجاد مذاهب منجر شد.
فقهاء صحابه
شیخ ابواسحاق شیرازی در طبقات الفقهاء تحت عنوان ذکر فقهاء صحابه ابتدا به ذکر خلفا راشدین میپردازد؛ ... سپس فقهای صحابه را نیز نام میبرد:
1- ابوبکر صدیق (وفات 13 هجری)
2- عمر فاروق (وفات 23 هجری)
دانلود آهنگ...
ما را در سایت دانلود آهنگ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mehrdad serialsinama19179 بازدید : 332 تاريخ : شنبه 28 ارديبهشت 1392 ساعت: 20:04